هم سلولی...
مساله جای دیگری لنگ می زد من درک نکردم خلقتم را گناهم به معراج سر کشیده از من یک غرور کاذب و یک مشت ارزن پوک به جای ماند تشنگی و گرسنگیم نصیحت پزشکی بود که گفت نخور یک ماه ننوش 30روز تا اماده شوی برای یک سال جویدن و نوشیدن چه دروغ گفتم من روزه ی دروغ بودم کاش بگذرد از فردا دوباره دروغ هایم مرا به دار خواهند اویخت
نظرات شما عزیزان:
خلقت من
بیهوده نبود
آمده ام تا درد را بکشم
حسرت را بخورم
اشک را بریزم
و بعد
با یک مرگ راحت!
به جهنم منتقل شوم برای زندگـــــی کردن
و نفس کشیدن
❥.FAR.❤.HAN.❥ + سه شنبه 3 ارديبهشت 1394
/ 2:5 /